نمایی که پیش رو دارید، در اواخر تابستان 1362 شمسی، مدتی پیش از «عملیات والفجر4» در اردوگاه تاکتیکی
«قلاجه» به ثبت رسیده است. نیمی از افراد حاضر در تصویر به شهادت رسیده و باقی هنوز در قید حیات هستند
*ایستاده از راست: حسین حاج قربان - سید یحیی(رحیم) صفوی(فرمانده ی وقت نیروی زمینی سپاه) - امیر نوحی - محسن رضایی میرقائد(فرمانده ی وقت سپاه) - شهید حاج محمدابراهیم همت(فرماندهی وقت لشکر27 محمد رسول الله(صلوات اله علیه) - شهید حاج عباس کریمی قهرودی (فرماندهی وقت اطلاعات و عملیات لشکر27 محمد رسول الله(صلوات اله علیه) - شهید حاج حسین اسکندرلو (فرمانده ی وقت گردان سلمان از لشکر27 محمد رسول الله(صلوات اله علیه))
*نشسته از راست: شهید علی اکبر حاجی پور امیر (فرمانده وقت تیپ عمار از لشکر27 محمد رسول الله(صلوات اله علیه)که حدود 2 ماه بعد به شهادت رسید)) - رسول توکلی(مسئول وقت روابط عمومی لشکر27 محمد رسول الله(صلوات اله علیه) - شهید سید محمدرضا دستواره - شهید ابراهیم علی معصومی (جانشین وقت تیپ عمار از لشکر27 محمد رسول الله(صلوات اله علیه) که حدود 2 ماه بعد به شهادت رسید) -شهید منوچهر رضایی
می گويند شيخ انصاری با همان مرجعيتی كه در زمان خود داشت مادر پيری داشت خيلی به او خدمت می كرد حتی برای حمام هم او را به پشت خود می گذاشت تا در حمام زنانه می برد تحويل خانوم ها می داد بعد همانجا می ايستاد دوباره او را به پشتش می نشاند و به خانه می آورد كداميك از ماها اين كارها برايمان افتخار است و كسر شأن نيست او را با همين وضع سفر مكه برد...
وقتی مادرش از دنيا رفت می گويند در مجلس ختم مادرش بلندبلند گريه می كرد برخی به او گفتند آقا شما مرجع بزرگ شيعه هستيد الگو هستيد زشت است برای مرگ مادر اينطوری گريه می كنيد؛ جواب داد گريه من برای مردن مادر نيست گريه من برای خودمه كه ديگه توفيق خدمت گذاری به مادر از من سلب شد؛ مادری ندارم تا به او خدمت كنم...
:: موضوعات مرتبط:
عکس , ,
:: برچسبها:
مادر ,
:: بازدید از این مطلب : 627
دختر شهید رستگار: توقع نمیرفت بیت امام به شهدا توهین کنند
محدثه رستگار فرزند سردار شهید کاظم نجفی رستگار فرمانده اسبق لشکر 10 حضرت سیدالشهداء(ع) در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس با اشاره توهینهای اخیری که در قالب خاطرهگویی به امام و خانواده شهدا وارد شده است، گفت: اخیراً، صداوسیما فیلمی از امام منتشر کرده که حضرت امام در آن فیلم تاکید کردند هر مطلب و یا حرفی که به نقل از ایشان گفته شود و سندی وجود نداشته باشند درست نیست.
وی افزود: این درست نیست که هر کسی به قول معروف نظرش را به نقل از امام بگوید؛ از بیت حضرت امام که محترم هستند توقع نمیرفت و نمیرود که به نقل از امام درباره خانواده شهدا نظر دهند و به خانواده شهدا توهین کنند.
رستگار گفت: ما به همین قدر بسنده میکنیم چون حرمت بیت امام را حفظ میکنیم اما لازم است که بیت امام نیز حرمت خانواده شهدا را حفظ کنند.
دختر شهید رستگار با خطاب قرار دادن موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، گفت: موسسه حفظ و نشر باید به وظیفه خود عمل کند و برایش مهم نباشد که طرف مقابل کیست. چون اگر قرار باشد موسسه در قبال تحریفهای که میشود سکوت کنند و آنرا تائید کنند ممکن است دیگر چیزی از امام باقی نماند.
وی افزود: اگر بخواهم درباره تحریف نظرات امام مثالی بزنم، بهترین مثال، ماجرای حضرت نوح است. حضرت نوح پیغمبر خدا و ولی خداوند بود اما قرآن میفرماید چون حضرت نوح پیغمبر خداست دلیلی نمیشود که فرزندش هم خوب باشد؛ حضرت امام هم که تفکراتش موجب پیروزی انقلاب اسلامی شد، دلیل نمیشود که چون نوه امام است، سکوت کرد. همانطور که نمیتوان برای بررسی حضرت نوح به فرزندش استناد کرد درباره امام نیز نمیتوان به نوه ایشان استناد کرد.
قوی ترین مردان کشورمان کسانی بودند که از مال و جان و خانواده خود برای دفاع از اسلام و خاک جمهوری اسلامی به جبهه های جنگ رفتند و در مقابل تجاوز بیگانگان، مدافع ارزش های اسلامی شدند.
عکسی که می بینید، در جبهه ی خوزستان و در اوایل دهه شصت گرفته شده است و به مناسبت "روز عرفه" به کاربران عزیز هدیه می شود. عکس نیازی به شرح و توصیف ندارد، فقط ناخودآگاه انسان را به یاد آیه سوره مبارک «طه» می اندازد. آنجا که پروردگار می فرماید:"إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى"(اين منم پروردگار تو پاىپوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس "طوى" هستى) در لحظات روح نواز "دعای عرفه" ما را هم از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید. التماس دعا
عکسی که می بینید، درست روی خط آتش گرفته شده است. حجم آتش، از گرد و غبار و خاکستر و رزمندگانی که در سینه کش خاکریز، درون سنگرها فشرده شده اند به خوبی پیدا است. در این میانه معلوم نیست این چند کیلو انار که معلوم است بدون دست خوردن، له و لورده در میانه میدان رها شده اند، چه حکایتی دارند. تنها بسیجی موجود در عکس که چهره اش پیدا است هم شناخته شده نیست. اگر کسی او را شناخت، یا احتمالا خودش این عکس را دید، شاید داستان این انارها را روی خط آتش فهمیدیم. اگر شما او را می شناسید، خبرش کنید، شاید کنجکاوی تاریخیمان کمی مرتفع شود.
سردارشهید سید محسن صفوی فرمانده قرارگاه مهندسی صراط
سید محسن صفوی، برادر بزرگتر سردار رحیم صفوی است. ایشان در سال ۱۳۳۳ در یکی از روستاهای اطراف اصفهان متولد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی مامور تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در شهرستانهاي شهرضا و سميرم و مسوول مهندسی سپاه پاسداران در استان اصفهان شد.
در سالهاي دفاع مقدس و براساس مصوبهای از طرف هيات دولت، سید محسن صفوی مسووليت قرارگاهی به نام «صراط الستقیم» را برعهده گرفت تا از توان وزارتخانهها در زمينه دفاع مقدس به نحو مطلوبتری استفاده شود. قرارگاه مهندسی صراط یکی از مهمترین و کلیدی ترین قرارگاههایی بود که در طول دفاع مقدس نقش آفرینی کرد. شهید محسن صفوی در سال 1365 در اثر یک سانحه هوایی به شهادت رسید.
شهید علیرضا عاصمی معروف به نگین تخریب، فرمانده دلاور تخریب قرارگاه نجف و کربلا
علی در طریق القدس (آذر 1360 ) که اولین عملیات بزرگ بود در میدان مین به شدت مجروح شد که چندین ماه نیاز به درمان و استراحت داشت ولی با وقفه ای کوتاه دوباره به جنوب آمد در حالیکه تا روز آخر حیات آثار جراحت در بدن او مشهود بود. اوج فرماندهی و صلابت برادر علی را آنهایی که در خیبر و بدر بودند به چشم خود دیدند. طلائیه آن روزها خیلی خاطره ها از نقش آفرینی علی دارد که اتفاقا آن روزها بسیاری از نیروهای تخریب را هم با شهادت یا جراحت از دست داده بود.
بعد از والفجر8 تقدیر دیگری برای او رقم خورد و پس از سالها حضور در عملیات از شمالی ترین جبهه تا دریاچه نمک در فاو، فرماندهی نیروهای تخریب برای عملیات برون مرزی در عمق چندصد کیلومتری شمال عراق را بر عهده گرفت. در تابستان 1365 عمده نیروهای زبده و قدیمی تخریب دور علی جمع شدند که مقر آنها هم در "تنگه کنشت" در منطقه کوهستانی "طاق بستان" کرمانشاه بود. آموزشهای مقدماتی، سخت و طاقت فرساتر از مواقع دیگر بود. علی با آن بدن رنجور هیچگاه نیروهایش را از دور هدایت نکرد و همپای آنها چه در آموزش و چه در عملیات حرکت می کرد. عملیاتی که پیاده رویهای آن در کوه و دشت گاهی به 24 ساعت مداوم می رسید و گاهی باید از رودخانه هایی عبور کرد که عمق آن 5/1 متر بود و امکان پل زدن هم وجود نداشت.
این جمله را شهید عاصمی بسیار تکرار میکرد: یک هفته دیر جبهه آمدم ؛ خدا کند امام راضی باشد